سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه تو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کاردرمانی در کودکان فلج مغزی1( cerebral palsy )

 کودکان فلج مغزی( cerebral palsy )

دسته ای از بیماران هستند که  با مراجعه به کلینیکهای کاردرمانی و پس از ارزیابی دقیق تشخیصی تحت درمان قرار می گیرند ،فلج مغزی ( cerebral palsy ) به اختلال در حرکت و پوسچر با ضایعه به مغز در حال رشد اطلاق ( BOX.1984) با توجه به اینکه حداکثر رشد مغز را 24 ماهگی تا 34 ماهگی دانسته اند . ضایعه فلج مغزی ( cerebral palsy ) پیشرونده نبوده وسبب اختلال در هماهنگی عمل عضله شده که نتیجه اش ناتوانی کودک در حفظ پوسچر ( Posture ) و انجام حرکات طبیعی است . بنابراین کودک در رشد حرکتی خود دچار تاخیر می شود .در کنار از هم گسیختگی عملکردهای حرکتی آنها مشکلاتی از جمله اختلالات درکی ، گفتاری ، حسی ، و... نیز دیده می شود .در کلینیک های کاردرمانی پس از تهیه تاریخچه بیماری و خانوادگی از کودک ارزیابی صورت می گیرد .

 

  ارزیابی تشخیصی

در ارزیابی تشخیصی کاردرمانگر قادر به طبقه بندی کودکان فلج  مغز( cerebral palsy ) ازفیزیولوژیک ( اسپاستیک ، آتتوئید ، آتاکسی ، ریجیدیتی ، هیپوتونی و Mixedهمچنین از نظر توپوگرافیک ( کوادرپلژی ، دایپلژی ، پاراپلژی ، تری پلژی ، مونوپلژی ) خواهد بود .

  

ارزیابی کاردرمانگر شامل موارد ذیل می باشد از جمله :

I – تست تونوسیته عضلات

  اینکه آیا عضلات هایپرتونسته  یا هایپرنونیسته یا تونیسته متغیر دارند ، نیز کوتاهی ( Tight ness) و کانترکچر مورد بررسی قرار گرفته و به وجود یا احتمال وجود دفورمیتی توجه میگردد .

II- تست رشد رفلکسها (Reflex Testing)

از آنجائیکه رشد رفلکسها ارتباط مستقیمی با رشد حرکتی دارد و مرتبط با رشد سطوح سیستم اعصاب نیز

 می باشد لذا به فهم تاخیر حرکتی کمک می نماید .

این رفلکسها در ارتباط با چهار سطح  مورد بررسی قرار می گیرد .

 

Spinal

Brain Stem

Mid Brain

Cortical


گریه کن

گریه کن برای دردم

گریه کن برای خونه

گریه کن برای اون دل که نمی تونه بمونه

گریه کن برای دردم گریه آواز جنونه

گریه کن اگه میتونی که تو دل غمی نمونه

اگه می شنوی صدامو یا که می بینی نگامو

دل من تنهای تنهاست تو ندیدی گریه هامو

گریه کن برای رفتن گریه کن برای مردن

گریه کن برای قلبی که با چشمای تو سوختن

اگه می شنوی صدامو یا که می بینی نگامو

دل من تنهای تنهاست تو ندیدی گریه هامو


خداحافظ

خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام

خداحافظ واسه اینکه بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است

نه اینکه می شه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها

بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ


جملات کوتاه پر از...

من از عمق رفاقت ها، من از لطف صداقت ها، من از بازی نور در سینه ی بی قلب ظلمت ها نمیترسم! من از حرف جدایی ها، مرگ آشنایی ها، من از میلاد تلخ بی وفایی ها میترسم

آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد، خبری از دل پر درد گل یاس نداشت .... باید اینجوری مینوشت : هر گلی هم باشه چه شقایق چه گل پیچک یاس ، زندگی اجباریست ....

اگه با دلت کسی را دوست داشتی جدی نگیر چون کار  دل دوست داشتنه اما اگه یه روز با عقلت کسی را دوست داشتی بدون اسمش عشقه


تبریک

غدیر همه تاریخ است که با علی پیوند خورده است


غدیر برکه نیست ،اقیانوسی نا پیدا کرانه است که سراسر هستی را فراگرفته است


باشد که در روز واپسین از دست ساقی کوثر جرعه ای بنوشیم


عید بر شما مبارک


انتخاب

خانمی‌ از منزل‌ خارج‌ شد و در جلوی‌ در حیاط با سه‌ پیرمرد مواجه‌ شد. زن‌ گفت‌: شماها رانمی‌شناسم‌ ولی‌ باید گرسنه‌ باشید لطفا به‌ داخل‌ بیایید و چیزی‌ بخورید. پیرمردان‌ پرسیدند: آیا شوهرت‌منزل‌ است‌؟ زن‌ گفت‌: خیر، سرکار است‌. آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌ داخل‌ شویم‌. بعد از ظهر که‌ شوهر آن‌زن‌ به‌ خانه‌ بازگشت‌ همسرش‌ تمام‌ ماجرا را برایش‌ تعریف‌ کرد. مرد گفت‌: حالا برو به‌ آنها بگو که‌ من‌ درخانه‌ هستم‌ و آنها را دعوت‌ کن‌. سپس‌ زن‌ آنها را به‌ داخل‌ خانه‌ راهنمایی‌ کرد ولی‌ آنها گفتند: ما نمی‌توانیم‌با هم‌ داخل‌ شویم‌. زن‌ علت‌ را پرسید و یکی‌ از آنها توضیح‌ داد که‌: اسم‌ من‌ ثروت‌ است‌ و به‌ یکی‌ دیگرازدوستانش‌ اشاره‌ کرد و گفت‌ او موفقیت‌ و دیگری‌ عشق‌ است‌. حالا برو و مسئله‌ را با همسرت‌ در میان‌بگذار و تصمیم‌ بگیرید طالب‌ کدامیک‌ از ما هستید! زن‌ ماجرا را برای‌ شوهرش‌ تعریف‌ کرد. شوهر که‌بسیار خوشحال‌ شده‌ بود با هیجان‌ خاص‌ گفت‌: بیا ثروت‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را مملو از دارایی‌نماییم‌. اما زن‌ با او مخالفت‌ کرد و گفت‌: عزیزم‌ چرا موفقیت‌ را نپذیریم‌! در این‌ میان‌ دخترشان‌ که‌ تا این‌لحظه‌ شاهد گفت‌ و گوی‌ آنها بود گفت‌: بهتر نیست‌ عشق‌ را دعوت‌ کنیم‌ و منزلمان‌ را سرشار از عشق‌کنیم‌؟ سپس‌ شوهر به‌ زن‌ نگاه‌ کرد و گفت‌: بیا به‌ حرف‌ دخترمان‌ گوش‌ دهیم‌، برو و عشق‌ را به‌ داخل‌دعوت‌ کن‌، سپس‌ زن‌ نزد پیرمردان‌ رفت‌ و پرسید کدامیک‌ از شما عشق‌ هستید؟ لطفا داخل‌ شوید ومهمان‌ ما باشید. در این‌ لحظه‌ عشق‌ برخاست‌ و قدم‌ زنان‌ به‌ طرف‌ خانه‌ راه‌ افتاد. سپس‌ آن‌ دو نفر هم‌ بلندشده‌ و وی‌ را همراهی‌ کردند. زن‌ با تعجب‌ به‌ موفقیت‌ و ثروت‌ گفت‌: من‌ فقط عشق‌ را دعوت‌ کردم‌! دراین‌ بین‌ عشق‌ گفت‌: اگر شما ثروت‌ یا موفقیت‌ را دعوت‌ می‌کردید دو نفر از ما مجبور بودند تا بیرون‌منتظر بمانند اما زمانی‌ که‌ شما عشق‌ را دعوت‌ کردید، هر جا که‌ من‌ بروم‌ آنها نیز همراه‌ من‌ می‌آیند.
هر کجا عشق‌ باشد در آنجا ثروت‌ و موفقیت‌ نیز حضور دارد




تعریف عشق

شنیده بودم که عشق با شعف همراه است اما از شنیدن اینکه فرهادها از عشق شیرین ها خود را می کشند ومجنون ها به خاطر عشق لیلی ها از کارو زندگی می افتادند هیچ گاه به شعف نمی رسیدمو در هیچ یک از این ها عشق الهی را نمی دیدم هرچند که اطرافیانم همواره خواهان عشق بودند اما همیشه با افتخار می گفتم: اگر این اسارت عشق است من هیچگاه خواهان عشق نیستم. عشق در نگاه آن ها اینگونه بود که معشوق را همچون قناری در قفسی حبس می کردند تا بتوانند از وجود او در نزدیکی خود لذت ببرند . شنیدم که عاشقی به معشوقش می گفت:عزیزم تو مال منی!!!!!!!!!. چندین سال برایم اینگونه گذشت در این مدت از اطرافیانم می پرسیدم عشق چیست؟؟در اکثر پاسخ ها عشق همان اسارتی بود که من از آن می گریختم تا اینکه توانستم با عارفی صحبت کنم و با یک برداشت ذهنی عالی که قدرت توان بخش عشق را بیان می کرد آشنا شوم. از او پرسیدم :عشق چیست؟ گفت : عشق نیرویی است که اگر بخواهی در وجود تو غرق می شود نیاز به جاری شدن دارد تا تو آن را حس کنی پس تو معشوقی بر می گزینی تا با جاری کردن عشق درنی ات به او به شعف برسی . پرسیدم:چرا خیلی ها با عشق اسارت می سازند؟ گفت: عاشق گل هیچ گاه به خاطر علاقه زیادش به گل آن را از بوته جدا نمی کندتا در لیوان آبی آن را در کنج خانه حبس کند عاشق حقیقی گل آن را در بوته باقی می گذارد تا از رشد گل به شعف آید . گفتم:اینگونه خیلی سخت است وبسیاری از انسانها نمی توانند دوری از معشوق را تحمل کنند! او گفت: عاشقان گل همه گل پرورند     زحمت گل پروری بر خود خرند   اگر عشق مادرت به تو باعث می شد که همواره او تورا در خانه حبس می کرد که نکند که از دست بروی تو هیچ گاه رشد نمی کردی هرچند که برای خود او رنجی بزرگ بود . او به من گفت : من شوق عشق را به تو خواهم آموختاعمال ما به ما وابسته اند همچون درخشندگی به فسفر.درست است که اعمال ما ما را می سوزانند ولی تابندگی ما از همین است و اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل به آن است که سخت تر از دیگران سوخته است.سنگ سیاه زمانی به مجسمه زیبا تبدیل می شود که ضربات چکش مجسمه ساز را تحمل کند اینگونه است که تو لایق عشق الهی خواهی شد .گفتم:هرچند که پذیرش این نوع عشق سخت است با این حال من آن را با تمام وجود می پذیرم و او گفت:برای من شنیدن اینکه شن ساحل نرم است کافی نیست می خواهم پاهای برهنه ام این نرمی را حس کند. معرفتی که قبل از آن احساس نباشد برای من بیهوده است.

برگرفته از قسمتی از یک وبلاگ


سایه

دریچه چشمانم را بر روی هر چه دوست می دارم لحظه ، لحظه می بندم

تا شاید آینده ام را در آسمان سپید نظاره کنم

اما ناگهان...

پلک های بسته ام با مرواریدهای سپید گشوده می شود و رویاهای سپیدم را ویران می کند

چشمانم را به انتظار رویا بسته ام ...بازهم سایه! بارها این سایه را دیده ام .

او اما از من در گریز است دلیلش را نمی دانم!

می کوشم خود تعبیرش کنم در میمانم

چشمانم را در هم میفشارم ومنتظر رویا می مانم...