باید گذشت و رفت ...
دوباره واژه سفر را در قاب تنهایی اتاق خاطراتم میخکوب می کنم
سرزمین خشک خاطره یخ زده و فرسوده شده
زندگیم بوی غربت و بی قراری گرفته
رفاقت ها پوچ و تو خالیست
وحال کوچ ، تبلور زندگیست
باید رفت و به اندازه تمام تنهایی ها
فریاد را در آغوش کشید
باید رفت و...