سلام
يادم باشد
باران اشك بر عشق رفته نبارم
خيال به فراسوي خاطرات نفرستم
آغوش خويش براي نوارش باز نكنم
دستان خويش براي دستگيري دراز نكنم
با سنگها سخن نگويم
و براي ديوارها شعر نسرايم.......