سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه تو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حقیقت دروغ!

در آغاز آفرینش یکروز دروغ و حقیقت رفتند کنار رودخانه ، دروغ گفت : بیا شنا کنیم و حقیقت ساده دل قبول کرد؛ اما تا لباس هایش را در آورد و در آب رفت ، دروغ لباس او را دزدید و رفت...  از آن به بعد حقیقت بیچاره عریان ماند و مردم دروغ را با لباس حقیقت دیدند...!!!


شیطان

    نظر
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید . و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند . و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند . و بعضی آزادگیشان را. شیطان می‌خندید

داده های خدا

    نظر
 میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟؟جایی که میری مردمی داره که می شکننت؛ نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری، قلب میزارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم

شیطان

    نظر
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید . و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند . و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند . و بعضی آزادگیشان را. شیطان می‌خندید