سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه تو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تونیستی...

    نظر

تو نیستی که ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

تونیستی که ببینی چگونه با دیوار به مهربانی یک دوست از تو می گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار جواب می شنوم

تو نیستی که ببینی دل رمیده من به جز تو یاد همه چیز را رها کرده است

غروب های غریب در این رواق نیاز

پرنده ساکت و غمگین ستاره بیمار است

دو چشم خسته من در این امید عبث

دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است...

تو نیستی که ببینی !


تو را ناگاه

دلم زخمی ترین زخم است اما آه کم دارد

برای یک نفس خالی شدن همراه کم دارد

هنوز ای شام دلتنگی خیالم در سحر جاریست

اگرچه آسمان شب فقط یک ماه کم دارد

تمام بغض هایم را نثار سینه خواهم کرد

اگر در همزبانی ها دل من چاه کم دارد

همیشه غرق در خود می شوم شاید نمی خواهم

نگاهم ناگهان گوید تو را ناگاه کم دارد

نگاهم می کنی اما همیشه مثل لبخندی

 که هر لحظه درنگی فرصتی کوتاه کم دارد


دچار باید بود

_ چرا دلت گرفته ، مثل آنکه تنهایی

_ چقدر هم تنها !

_ خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی

_ دچار یعنی

_ عاشق

_ و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک ، دچار آبی دریای بیکران باشد

_ چه فکر نازک غمناکی !

_ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است

وغم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست

_ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

ودست منبسط نور روی شانه آن هاست

_ نه ، وصل ممکن نیست

همیشه فاصله ای هست اگرچه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر

همیشه فاصله ای هست

دچار باید بود

وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد

وعشق

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

وعشق

صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که

_ غرق ابهامند

_ نه، صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر

همیشه عاشق تنهاست

و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست.


تقدیم به روح بلند بالا و پر گذشت زیباترین موجودات عالم

ولادت اسوه پاکی و طهارت و مادر همه مسلمانان را به همه تبریک می گم به خصوص مادرای چون گلی که اگر نبودند دنیا نبود.

امیدوارم همهیشه سلامت و پاینده باشن و آرزو می کنم همه دخترها و خانمها بتونن بهترین الگوی عالم حضرت زهرای مرضیه رو تو همه زمینه ها سرمشق خودشون قرار بدن و اونوقت به وجود خودشون به عنوان یه زن افتخار کنن.

 


اگر آمدنت دیر شود...

اگر از ظلمت ره می ترسی

چلچراغ نگهم را به تو خواهم بخشید

روشنی های تنم را که نشان سحرند، به تو خواهم بخشید.

اگر از دوری ره می ترسی،

دستهایم را که پلی رو به زمان می بندند

و به کوتاهترین فاصله من را به تو می پیوندند، به تو خواهم بخشید.

اگر از تنگی چشم دگران،

اگر از زمزمه ها،

اگر از حرف کسان می ترسی،

من جدا از دگران به تو خواهم پیوست

خویش را در تو نهان خواهم کرد.

و اگر ترس تو از خویشتن است

من تو را در تن خویش، در رگ و هستی خویش

در تمام ذره ذرات وجودم که پر از خواهش توست

محو و گم خواهم کرد.

تو بیا، که اگر آمدنت دیر شود

و اگر آمدنت قصة پوچی باشد

من تو را ای همه خوبی

تا دم مرگ نخواهم بخشید.

زندگی یعنی ...

دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد

کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند

و این رنج است زندگی یعنی این.